غزل شماره 99 دیوان حافظ، دل من در هواي روي فرخ + با تعبیر فال
دل من در هواي روي فرخ بود آشفته همچون موي فرخ بجز هندوي زلفش هيچ کس نيست که برخوردار شد از روي فرخ سياهي نيکبخت است آن که دايم بود همراز و هم زانوي فرخ شود چون بيد لرزان سرو آزاد اگر بيند قد دلجوي فرخ بده ساقي شراب ارغواني به ياد نرگس جادوي فرخ دوتا شد قامتم همچون کماني ز غم پيوسته چون ابروي فرخ نسيم مشک تاتاري خجل کرد شميم زلف عنبربوي فرخ اگر ميل دل هر کس به جايست بود ميل دل من سوي فرخ غلام همت آنم که باشد چو حافظ بنده و هندوي فرخ
تعبیر غزل شماره 99 دیوان حافظ ، دل من در هواي روي فرخ
آنقدر در حال و هوای وصال یار غرق شدهای که زندگی را از یاد بردهای و تمام سختیها را به جان خریدهای. دل و دیدهات را با اشکهایی که بیوقفه ریختهای به تاراج دادهای، اما بدان که دیگر اشکی برای ریختن نمانده است. هر آنچه که مقدر و قسمت باشد، همان خواهد شد و هیچ چیز بر خلاف مشیت خداوند نمیگذرد. در این مسیر، امید خود را هیچگاه از دست نده؛ چرا که خداوند، ارحم و الراحمین است و رحمتی بیپایان دارد. در میان سختیها، به یاد داشته باش که همیشه راهی برای آرامش و تحقق آرزوها وجود دارد، پس با امید و توکل، به مسیر ادامه بده.